سلام خدمت عزيز بزرگوار

بنده آدرس وبلاگ جنابعالي رو از آقاي مرتضي دهقان (مشهد) گرفتم و به فرموده ايشان ليك شما روي وبلاگ تا بي نشان قرار دارد. درصورت تمايل ميتوانيد تبادل لينك داشته باشيد.

خسته نباشي همسنگر

محمد از دل «ام القري» اين نغمه را سر داد ـ
که: اي انسان! خدا يکتاست

بجز يکتا پرستي هيچ راه رستگاري نيست
به ديگر راهها گر پا گذاري غير خواري نيست

بعثت رسول مهرباني ها حضرت ختمي مرتبت مبارك باد

سلام

از وبلاگ بوي اردوي جنوب چند لحظه به وبلاگ شما رسيدم البته اگه اسمشو درست نوشته باشم

شما لطف كنين وقتي مي ريد طلاييه مارو ياد نكنيد همچنين سعي كنيد تند تند تشريف فرما نشيد به جاي اين ما روهم دعوت كنيد تا خودمون بدونيم اونجا چي بگيم زحمت شما هم زياد نشه

دل سوزوندن كه رسمش نيست

خلاصه من منتظر دعوتتون هستما لطف كنيد بگيد هم موقع رفت هم برگشت دوكوهه نگه دارند اگه شب چهارشنبه هم باشه كه ديگه عالي مي شه

ممنون و منتظر

مسابقه وبلاگ نوسي دفاع مقدس با جوايز ارزنده .

از شما دوست عزيز كه در اين عرصه مقدس فعاليت مي نماييد و در جهت ترويج فرهنگ ايثار و شهادت گام بر مي داريد جهت شركت در اين مسابقه دعوت به عمل مي آيد
لينك ثبت نام

http://www.weblog.ganjineha.ir

ديگر بس است، اين درد طاقت سوز هجران.

جانا! تا به کي در پشت پنجره انتظار، رؤياي آمدنت را به نظاره بنشينيم؟

اي در کنج زندان غيبت همچنان محبوس!

و اي گناه ما، ميله هاي زندان تو!

هزار و انديست که چشم به راهان قدومت، بر لب فغان دارند و بر جگر خراش.

هزار و انديست که دلهاي منتظران، در تمناي وصالت، در جان آه مي پرورند ودر سينه داغ.

عمري است که در کوچه سار انتظار سرگردان وحيرانيم.

تو را چه مي شود، اگرشب سرد و فسرده فراقمان را به صبح دل انگيز وصالت آذين بندي؟

چگونه است، که اين همه طلب و تمنا گره از کارفرو بسته ما نمي گشايد؟ بگو چه چاره کنيم؟

آيا نه وقت آن رسيده که نقاب از چهره برگيري و بازار حسن فروشان جهان را به يکباره رونق ببري؟!

آري!

... اينک همسفر با قافله منتظران، دست انابت به اميد اجابت به درگاه حق "جل و علا" برمي داريم و خداي را به تضرع و زاري مي خوانيم که:

بار الها!

نسيم ظهور دولت حجتت را به لطف و کرمت بر ما بوزان!

تمام مشکل بشر اين است که خيال مي کند:
ظهور يکي از راههاي نجاتش است!
.
.
.
.
و حال آنکه:
ظهور "تنها راه نجات" است.

مهربانا! عزيزا! يوسفا! صديقا! بيا که بي تو ، هستي سخت خاموش است .تو فرياد العطش مني .عطشي نه تقليدي و تلقيني که برخاسته از بنيان هايي به بلنداي همه ي تاريخ و برگرفته از طراوتي به زلالي همه فطرت ها. عزيزا ! دير به يادت افتاديم ، مي دانم . هنوز هم در بسياري از جاهاي اين مرزو بوم ، رنگي از تو نيست . هيچ عذر ي نيست و هيچ دست آويزي نداريم ،بنا داريم لااقل فصلي با تو باشيم .آيا اميدي وصلي هست ؟ مهدي جان ! خفاشان دنيا را بي تو ميخواهند و براي نيامدنت همه ي خوبي ها را به اسارت برده اند.

خورشيد من برآي که وقت دميدن است .

همه شب صورت خود را به خدا خواهم کرد

از خدا خواهش ديدار تو را خواهم کرد

تاکه جان دارم و بر سينه نفس مي آيد

بر تو و عشق تو اي دوست وفا خواهم کرد

ويـرانه نه آنـسـت كـه جـمـشيد بـنـا كـرد ... ويـرانه نه آنست كه فرهاد فرو ريخت
ويرانه دل ماست كه هر جمعه به شوقت ... صد بار بنا گشت ودگر بار فرو ريخت

اللهم عجل لوليک الفرج و العافية و النصر و اجعلنا من خير اعوانه و انصاره و شيعته و المستشهدين بين يديه

سلام

خداوند بهترين ياور و اميد در زمان نااميدي هاست.

مطمئن باشيد اگه اون شب بجاي كيسه خواب تيربار هم دست اون بزرگوار بود كمكي نمي تونست به شما بكنه چون اراده خدا فوق اراده هاست....

سبز باشيد خدايي بماند آبي بينديشيد

روح ملکوتي اُسوه عارفان ، عالم رباني ، فقيه صمداني و مرجع تقليد شيعيان جهان حضرت آية الله العظمي محمد تقي بهجت « رحمة الله عليه » به

ملکوت اعلي پيوست ، اين مصيبت عظمي را به ولي الله الاعظم « عجل الله تعالي فرجه الشريف » و عموم شيعيان جهان تسليت عرض مي کنيم .

ماه جمادي آمد و پيغام دارد با خود براي اهل دل الهام دارد

ماهي که درد و رنجهايم را عيان کرد با اشک ديده غصه هايم را بيان کرد

ماه جمادي رازها در سينه دارد تصوير ي از مسمار در؛در سينه دارد

ماهي که با خود خاطراتي داغ دارد حرف و حديث از آتش اندر باغ دارد

ماه جمادي ماه صبر و دو دست بسته ماهي که شد قلب علي از درد خسته

ماهي که مولا گوشه عزلت نشسته از ضرب کين پهلوي زهرا شکسته

گفتا علي با آتش کين خانه ام سوخت جهل و ضلالت خانه و کاشانه ام سوخت

آتش نه بر دامان آل عصمت افتاد گويي جهان در کام کفر و ظلمت افتاد

بنيان دين در پشت آن در شعله ور شد به خانه حق کفر مطلق حمله ور شد

ماه جمادي عارضي خونبار دارد از ضرب سيلي چهره اي گلنار دارد

دارد روايت از در و ديوار آري گويد حکايت از آتش مسمار آري

گوي زه ميخ در،ولي کي گفت چون شد آندم که از سينه زهرا خون برون شد

بر روي آن دربي که از درب بهشت است نقش لگد؛آثار چکمه وه چه زشت است

بر نو گلان مرتضي رحمي نکردنند از ابن عم مصطفي شرمي نکردنند

بر حضرت خير النساء بس ظلم ها شد محسن فداي باج خواهان دغا شد

خوش حرمت آل محمد شد مراعات اولاد پيغمبر کشي هم شد زه عادات

مولا چه سان اين صحنه ها را ديد و رنجيد دشمن چه سان بر گريه هاي آن دو خنديد

بعد از سقيفه گشت سنَت ها فراموش گويي که شد انوار دين يکباره خاموش

زهرا ميان بستر خود آرميده زين غم قد بنيان کن خيبر خميده

اينک وصيت مي کند با همسرخويش ريزد يرون از درون سينه ريش

بعد از تو از جور خزان اي واي بر من از فتنه اين ناکسان اي واي بر من

تا جان به جانان دادزهراي شهيده گفتنند روح از قالب مولا پريده

چون ديد آثار غلاف تيغ شمشير بر بازوي زهرا ؛علي شد ناگهان پير

مولا بگفتا واي من زهرا کجا رفت آن روشناي کاشانه ام آخر چرا رفت

مرحوم : حجه السلام حاج سيد محمد علي طبا طبايي

سلام عليکم

سالروز شهادت دخت نبي مکرم اسلام حضرت صديقه کبري فاطمه زهرا (س) بر مولاو صاحب مان ولي عصر عج و بر نائب برحقشان مقام عظمي ولايت و همچنين همه محبان ودلسوختگان آن حضرت و شما دوست بزرگوار تسليت باد

زهرا که شهيد گشت بي جرم و گناه
هست از غم او، سينه ي عالم پر آه
ناموس خدا کجا و سيلي خوردن
لا حول و لا قوه الا بالله
الهي! به بهشت و حور چه نازم؟ مرا ديده اي ده که از هر نظري بهشتي سازم
الهي! ضعيفم خواندي و چنانم، مگذار که در پيش خود بمانم
دستي زمخت راه نگاه مرا گرفت قلب خدا ز ديدن اين ماجرا گرفت

ديدم سپاه غصه حسن را احاطه کرد در صحن چشم هاي ترش غم عزا گرفت

با رعدو برق سيلي کوبنده ي غضب ابري سياه ديده ي من را فرا گرفت

نامرد بابت همه ي کشته هاي بدر از دختر رسول خدا خونبها گرفت

السلام عليک يا فاطمه الزهرا "

از فاطمه اکتفا به نامش نکنيد ** نشناخته توصيف مقامش نکنيد

هر کس که در او محبت زهرا نيست **علامه اگر هست ، سلامش نکنيد

زهرا عصاره عصمت است.

زهرا، آيينه پاکي است.

زهرا زلال کوثر است.

اي هميشه جاري! اي بهار کوتاه! اي ترنم باران وحي!

در شکوه مقام تو حيرانم که معرفت به غبار آستان خانه ات بوسه مي زند.

برهوت اين دنياي خاکي شايستگي ميزباني چشمه سار هميشه جاري تو را نداشت.

تو که در آيينه زخم ها و داغ ها و در هجران پدر، غريبانه زيستي و در وداع شبانه ات با پهلويي بيمار،

خانه گلين را به اميد آغوش بهشتي پدر ترک گفتي... مادر مهربانم اي اسوه و اي زلال معرفت الهي در تو متجلي

؛نميدانم مولايم علي چگونه رفتن و پر پر شدن ات را تحمل کرد... نميدانم آسمانها و زمين چگونه توانست اين همه غم را در ببيند و باز هم برپا بايستد...

ياس پر پر نبوي مادر دلسوز امت شافه روز حسرت چقدر بر خودم مي بالم که دوستان و ياران مرا لايق سر سلامتي مي دانند ...

و چقدر درد ناک است که بخواهم از هجر و مصائب تو سخن بر زبان بياورم.

پرستوي شکسته بالم ...درخت خميده قامتم.... وياس کبودم

چقدر برايم دشوار است که بشنوم زيبا ترين و ارزشمند ترين مخلوق هستي را در پشت در بيرحمانه فشردند

و آتش کين بر دامان درب منزل اش افروختند و دستان بهترين کس اش را بستند و غريبانه در کوچه هاي کين خود به خاک افکندند

و معصوم طفل اش را در بطن کشتند و چه غريبانه وداع کرد و و چه در دناک در شبي تاريک در زميني از سرزمين پدر اش غريبانه و مخفي به خاک سپردند

خدايا تحمل اين درد را برام آسان ساز که اگرعنايت و اعطاي صبر تو نيود ديري اين کره خاکي از اين همه ظلم عدو از هم پا شيده شده بود

پرپر شدن ياس بوستان رسول، بانوي عفاف و عصمت، حضرت زهراي بتول عليهاالسلام برشما تسليت.

واينک نمي دانم ديانت کجاست و رنگ مشکي چادرت مادرم چرا اينطور ملعبه سخنان ديگران شده است

به رنگ مشکي چادرم افتخار ميکنم شما چي؟

با عرض سلام

کاش اينقدر مظلوم نمايي نميکردين جناب گمنام .کاش لا اقل ازاده بودين و با اسم واقعي کامنت مي گذاشتيد

بنده فکرميکنم خودتون توجه به حرف خدا نا پسندانه خودتون داريد که گمنام نظر دادين

براي شما متاسفم که اين جاهلانه ترين نوع ندانستن و نفهميدن است

از اينکه در اين فضا هم چون در فضاي حقيقي چشم ديدن حرف حساب و اسم شهدا و راه انها را نداريد مي شه فهميد عاقبت شما چقدر بخير خواهد بود . اگر يکم براتون درک مونده درک کنيد و پشيمان از اين غفلت خودشويد

از مدير محترم اين وبلاگ نشانه عذر خواهي ميکنم که بنده با اين فرد چند کلامي صحبت کردم

موفق و مستدام باشيد