دیگه از نوشتن داره بدم می اد ،شاید برای تاریخ و آیندگان باید نوشت اما من دارم دیوانه می شوم ،از روزی که وبلاگ نشانه متولد شد من هزار بار مردم ،وقتی خاطرات گذشته را مرور می کردم آتش به وجودم می افتد .اگه می گم می خوام ترک سنگر کنم به این خاطره نه چیز دیگه ،
*به خدا بهترین روز هایم با آنان سپری شد که سفر کردند .
*به خدا همواره به یاد کسانی هستم که در قرب الهی شاید به واسطه اعمال بد من فراموشم کرده اند .
*به خدا از جنگ متنفرم اما سنگر نشینی را دوست دارم.
*به خدا از جنگ متنفرم اما دلتنگ روز های خوش جنگم.
*آری دیوانه ام،یعنی دیوانه ام کردند ، من محصل مدرسه بودم که پایم به دنیای زیبای آنان باز شد و نمک گیرشان شدم و حال نمک به زخم دل جامانده ام می زنند ،وقتی نگاه به تصاویرشان می کنم از خودم خجالت می کشم .
شما را به حرمت خون شهیدان برای عاقبت به خیر من دعا کنید.
[ دوشنبه 90/5/17 ] [ 3:13 صبح ] [ محمد احمدیان ]