سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ نشانه خوش آمد میگویم ... این خاکا شمیم سیب حرم داره ، دیگه دل من چی کم داره حالا که با شهداست ، راهی که شروع میشه از کنارشون ، ایشالا تو سایه سارشون مسیر وصل خداست...

 

     شهید مناجاتی                        شهید محمود مظاهری           ..........................

عملیات والفجر 8 تازه شروع شده بود،بچه های غواص از آب گذشته و خط رو شکسته بودند .همین امر دشمن رو عصبانی کرده بود و وحشیانه این طرف اروند رو زیر آتش گرفته بود تا عقبه ما رو ببنده و با فشار زرهی و نیروهای پیاده و گارد ریاست جمهوری منطقه رو پس بگیره و مانع پیش روی ما بشه.

گردان امام حسین علیه السلام از لشکر14 امام حسین علیه السلام که من عضو اون گردان بودم داخل نخلستانهای روبروی اسکله چهار چراغ عراق داخل خاک خودمون تو سنگر ها آماده بودیم تا مرحله بعدی وارد عمل بشیم.

حوصله بچه ها داخل سنگر سر امده بود و بعضا از سنگر خارج و به سنگرهای اطراف سرک می کشیدند و با دوستان دیگشون دیداری تازه می کردند و یا گوشه ای رو پیدا می کردندو مشغول نوشتن یا مطالعه می شدند.

آقا محمود یه پتو برداشته بود و رفته بود زیر یک نخل دراز کشیده بود و با صدای لالائی انفجار گلوله ها خوابش برده بود .

رنگ روش پریده بود دوید داخل سنگر گفت: گازم گرفت ،گازم گرفت، 

پرسید: کی؟
گفت : موش موش
خنده ام گرفت گفتم : محمود مطمئنی ؟
گفت : آره دیدمش مثه گربه بود.
جای دندون آقا موشه روی مچ پاش پیدا بود،
اظهار نظرها شروع شد .
یکی می گفت:  هاری نگیری!
یکی دیگه می گفت: امان از فقر و نداری!
یکی می گفت : نه بابا این موش عامل عراقی ها بود.
یکی می گفت : پات بو می داده شاکی شده.
یکی می گفت : بابا تیر که نخوردی موش گازت گرفته ،راستی اگه شهید بشی علت شهادت رو چه بنویسیم؟!
و .........!!!
از بس گفتیم و خندیدیم آقا محمود یادش رفت برای چی وارد سنگر شده.
صدای گلوله قطع نمی شدو هر لحظه هم شدید تر می شد.
اطراف سنگر های ما هم بی نصیب نبود که باعث شهادت و مجروح شدن تعدادی از بچه ها از جمله شهید علیرضا گیاهچین شد
آقا محمود بلند شد بره پتوی خودش رو که زیر نخل پهن کرده بود بیاره ،وقتی برگشت گریه می کرد .
گفتم:  محمود چی شده ؟
گفت:  بیا بریم ببین.
دنبالش راه افتادم ،الله اکبر ،باور کردنی نبود ،گلوله توپ عراقی ها جای خورده بود که پتو تکه تکه شده بود.
گفتم محمود جان درد گاز موش بیشتره یا گلوله توپ.
آقا محمود مظاهری در عملیات کربلای پنج به خیل شهدا پیوست.

                                  ***********************************

ترکش پست:

 

*از همه کسانیکه در این مدت که نبودم به سنگر گرد و غبار گرفته حقیر سرزدند تشکر میکنم.



[ سه شنبه 87/2/3 ] [ 1:24 عصر ] [ محمد احمدیان ]

نظر