علقمه لبریز عطر یاس شد نوبت جانبازی عباس شد
دستم به قلم نمی ره.
آخه چی باید بنویسم؟!
اصلا نیازی به نوشتن هست ؟
فکر کنم خود عکس به اندازه کافی گویاست.
مدتها بود با خودم کلنجار می رفتم که بگذارم تو وبلاگم یا نه.
گذاشتم ،این بار شما هر چی دوست دارید براش بنویسید.
وقتی پیکر مطهرش رو پیدا کردیم ،پاهام سست شد،مدتی روی زمین نشستم.
پلاکش تو دستم بود،چشمم به استخوانهای شکسته و دست مصنوعیش .
اون روز یه جمله گفتم:
خدایا ما کجای کاریم. وای بر من.
[ دوشنبه 86/11/22 ] [ 11:56 عصر ] [ محمد احمدیان ]