قمقمه ای مونس شهید !قصه عطش را با لب های خشکیده ات برایم روایت کن.
چند قدمی آب پشت خاکریز نشسته بودیم،اونهائیکه فاو بودند کانال پمپاژ آب را می دونند کجاست!(نزدیک موقعیت شهید پیکری ،پست امدادلشکر امام حسین ع).
پشت بی سیم از صبح تا اون موقع فقط مهمات طلب می کردیم ،اما کار به جائی رسید که با ته مانده رمقم به فرمانده گردانمون شهیدحسین بیدرام می گفتم حسین جون آب ! آب! آب.
تویوتاباسرعت به ما نزدیک شد، امکان ایستادن نداشت حدود 50متری ما دور زد و درحین دور زدن یک دبه 20لیتری آب ومقداری مهمات روی زمین انداخت و به سرعت از ما دور شد.
بچه ها قمقمه هاشون را برداشتند و به سمت دبه آب دویدند اما هنوز نرسیده گلوله خمپاره چند قدمی اونها به زمین خورد و انفجار.
دود و گرد غبار کم شدآن صحنه را دیدم!
از سوراخ های بدن دو نفر از بچه ها خون جاری بود و دبه آب هم ترکش خورده بودو آب آن روی زمین می ریخت .این آب و خون زمین را برای رسیدن به هم می شکافتند.
همسنگرانم با لبهای تشنه مهمان ارباب تشنه لب شدند.
و من امروز هرگاه آب می نوشم به یاد لب های تشنه آنان یا حسین می گویم.
*************************************************
ترکش پست:
به یاد همه تشنه های عالم خصوصا برای رفع عطش تشنگان شهد شیرین شهادت بگو یا حسین علیه السلام
[ دوشنبه 86/9/19 ] [ 2:3 صبح ] [ محمد احمدیان ]