با تمام سختي که دارد بنويسيد،خواهش ميکنم...
خداوند هدايت بسياري از مارا در شنيدن حرفهاي شما قرار داده،در خواندن نوشته هايتان...
شما نميدانيد...نميدانيد که من زندگيم با همين حرفهايتان از اين رو به آن رو شد.
من تمام حس قشنگ امروزم را به شما در اردو جنوب سال 88 مديونم.
آنروزهاديگر گناهکارتر از من در اين دنيا وجود نداشت...براي تمام هم سنوسالانم آرزو ميکنم که فقط يک سفر با شما به منطقه بروند...
خوشا به حالتان...خوشا بحالتان...هزار بار خوشا بحالتان...
آرزو داشتم با آنها بودن را حتي در چند لحظه تجربه ميکردم...آرزو داشتمو دارم در هوايي که آنها نفس ميکشيدند،نفس بکشم...دلم ميخواست اين شنيده ها،اين داستانها،اين نوشته ها را براي ساعتي لااقل حس ميکردم و اينهمه زيبايي را با چشمهاي خودم ميديدم.
من همين امروز وبلاگتونو پيداکردم.باکمال افتخار لينکتون ميکنم حاج آقا.