روي دوش خود ملائك پيكـرت را مي برند
بـادهـا همـراه خـود خـاكسترت را مي برند
يك پلاك خاك خورده ازتوباقي مانده است
روي دستتان يـادگـار آخـرت را مي بـرنـد
مـن نـگينـي بـي سرانجامم به خاك افتاده ام
بـي نـگين امشب كجـا انگشترت را مي برند
سنگرت را بـا خـودت بردي برادر خوب شد
ايـن جمـاعت آبـروي سنگـرت را مي برند.