سلام حاجي جانخوبين ايشاله؟؟؟يه طرف اين مسئله همونطور كه قبلا هم خدمتتون عرض كردم و شما خودتون هم تو اين پست اشاره كردين، اينه كه متاسفانه خيلي از هم رزمهاي شما تو جنگ اگه الان هم هنوز عوض نشده باشند و تو همون مسير قدم بزنن، ابا دارن از اينكه خاطرات و مطالبشون رو به نسلهاي بعد منتقل كنن و كمتر امثال شما پيدا ميشه كه بخواد اون دلاوريها رو روايت كنه. خودم چندين بار تو سفرهاي مختلف و چه در شهر و ديار خودمون مي ديدم كه همينكه ازشون مي خواستيم نقل كنن خاطرات رو مي گفتن كه شما ها لياقت شنيدنش رو ندارين و ..... كه فكر مي كنم اين خودش باعث شد كه امثالهم!!!! وقتي مي بينن خود كساني كه تو منطقه بودن عقب كشيدن، فضا رو برا جولان دادن خودشون باز مي بينن. چندين بار خودم تو سفرمون به جنوب كسايي رو مي ديدم كه سنشون به فوت امام (ره) نمي خورد ولي انقدر با سوز والفجر 8 رو تعريف مي كردن كه انگار خودشون اونجا بودن!!!! پس يه قسمت به اونا بر مي گرده كه برا نقل خاطرات پا پس گذاشتن و ميدون رو به امثال من دادن. اما قسمت دوم اين مسئله اينه كه متاسفانه اكثر ما (نسل دوم و سومي ها) كه اون فضا رو نديدن و نتونستن تو فضا و دانشگاه جبهه خودسازي كنن، اسير بسياري از منم ، منم كردن ها و ظاهر سازي ها شدن، نمونه اش رو تو خيلي از جوهاي خودي مي بينيم كه اصل ...... رو ول كرده و دنبال كارت و بيسيمش هست و ..... و از همه بدتر هم هيچ احترامي براي بزرگترهاي خودشون قائل نيستن. به هر حال اميدورام خدا اون من و بعد همه اين چنين آدما رو به راه راست هدايت كنه.انشاءا...دعاااااااااااااي فراووووونيازهرا